شعرمن
طوفانی است
استاد رحیم دیندارکامران
شعر طوفانی
قصه ام طولانی است،شعر من طوفانی است
عاشق بی باکم ،عشق من عرفانی است
چتر در دست بگیر ، سوی من گر آیی
آسمان شعرم ، به خدا بارانی است
شعله می روید از ، شعر آتش ناکم
عذر می خواهم اگر، شعرم آتشدانی است
گریه من جاری ، شده در ابیاتم
شعر من پر درد است ، درد من پنهانی است
آمده جغد به باغ ، داده جولان به زاغ
آنکه افتاده چاه، مرغ خوش الحانی است
روح در مغز نهان ، عشق در قلب روان
سینما خانه ما ، دیدنش مجانی است
این جهان دهکده ایست ،طول و عرضش محدود
خانه اش شیشه ای و ، حاصلش ویرانی است
این جهان در نظر ، عرفا دانی چیست
ظاهرش اهل دل و، باطنش شیطانی است
سرمه چشم منست ، خاک ایران عزیز
شاعر ایرانم شعر من ایرانی است
گفتی از مال جهان تو چه اندوخته ای
حاصل عمر منت ، دفتر و دیوانی است
تا که او داد مرا ، بالی از علم و هنر
دیدم آنرا که به صد ، درد من درمانی است
تا که کامران به رخش نظری کرد بگفت
یاکنون من اویم ،یا که کامرانی او ست
نظرات شما عزیزان: